جدول جو
جدول جو

معنی پل مالان - جستجوی لغت در جدول جو

پل مالان
(پُ لِ)
پلی و بندی است نزدیک هرات. گویند اسکندر اول آن پل ساخت و بعد از آن هرات را بنا کرد. (آنندراج). ونیز رجوع شود به حبیب السیر ج طهران جزء 3 از ج 3 ص 213 و 262 و 280 و 281 و 282 و اختتام ص 397 و 406
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پی ماچان
تصویر پی ماچان
پای ماچان، کفش کن، درگاه خانه، پایین مجلس، صف نعال، در تصوف درگاه خانه یا پایین مجلس که هرگاه کسی گناه یا تقصیری کند او را در آنجا به یک پا وامی دارند و او در آن حالت باید گوش چپ خود را به دست راست و گوش راست را به دست چپ بگیرد و روی یک پا بایستد تا وقتی که مرشد از تقصیر او بگذرد
فرهنگ فارسی عمید
(پُ لِ)
پلی و بندی است نزدیک هرات. گویند اسکندر، اول آن پل را ساخته و پس از آن هرات را بنا کرده است. این نام در حبیب السیر (چ طهران جزء 3 از ج 3 ص 254) بصورت بالیان آمده است و در موضع دیگر (جزء 2 از ج 3 ص 120) بصورت بالان
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ)
نام محلی کنار جادۀ قائمشهر و بابل میان قائمشهر و پل نوری کلا در 258700گزی طهران
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ)
موضعی به نزدیکی هرات. (حبیب السیر چ طهران جزء 4از ج 3 ص 380 و نیز ج 3 از ج 3 ص 180 و 252 و 280)
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ)
نام پلی بر آب مرغاب در خراسان قدیم. (حبیب السیر جزء 3 از ج 3 ص 260 و 293)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
پای ماچان. صف نعال. کفش کن:
به پی ماچان غرامت بسپریمن
غرت یک وی روشتی از اما دی.
حافظ (بلهجۀ شیرازی).
ترجمه: بپای ماچان غرامت خواهیم سپردن
اگر تو یک گناه یا بیراهی از ما دیدی
لغت نامه دهخدا
(دِ)
در لهجۀ گناباد خراسان، مایۀ نفرت و انزجار. کثیف. متعفن. (یادداشت محمد پروین گنابادی). شوخگن. مایۀ تهوع. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پی ماچان
تصویر پی ماچان
کفش کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی ماجان
تصویر پی ماجان
پای ماجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پل تالار
تصویر پل تالار
آمفی تئاتر
فرهنگ واژه فارسی سره